زیبا شده ایی عروسکم
چقدر هم !
چشمانم بی هیچ بهانه ایی می خندند
چشمان تو نیز
و لبت
شاد ِ شاد ِ شاد
از با هم بودنی چنین نو
...
« پیر شدیم دختر »
« نه؟! »
در گوشت با قهقهه می گویم
صورتم را می بوسی
« پیر بودی ! »
تو اکنون
بی هیچ دغدغه ایی در نگاهت
بی هیچ درنگی در کلامت
با لباسی که گویی برای گام نهادن بر عرش بر قامتت دوخته اند
خرامان خرامان
دست در دست پناهگاهی که امن می پنداریش
از روبرویم می گذری
و من
آرام و بی صدا
غرق می شوم در این همه سپیدی
...
زیبا شده ایی عروسکم
زیباتر از همه زیبایی ها
....
دست در دست ِ هم
دور ِ اتاق را
با صدای کف و موسیقی می چرخیم
من با صدای بلند می خندم
تو نیز