مرا نجوا بده امشب
برادر جان ثوابی کن
مرا در تنگ آغوش هزاران باد بی وجدان صدایم کن
مرا فریاد کن از لابه لای یوق این گاوآهن پست زمانه
مرا بانگی بده امشب
بر اندوه هزاران یار هم پیمان
که در پیمودن این راه بی برگشت بی پایان
همچو موشی در میان شهر بی قانون پستان
نپوسیم از فضای پیچ پیچ مبهم سردابه ها
برادر جان اگر جستی تو از دیوار این زندان
صدایت میرسد آری که در هر کوی برزن از جگر بر میکشی فریاد:
"آی آدم ها"
ولی افسوس
از خیل عظیم این به ظاهر مومنان خیره در یک سو
نمی آید جوابی یا صدای پچ پچی از جنس وهم آلود
ولی با از سر آهی برادر جان
تو بر کش از میان سینه ات آری
"آی آدم ها"
"ای آدم ها"