سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى دو گونه است : آن که بجوید و آن که بجویندش ، پس آن که دنیا را جوید مرگ در پى او پوید تا از دنیایش برون راند و آن که آخرت را خواهد دنیا او را جوید تا روزى‏اش را به کمال بدو رساند . [نهج البلاغه]
 

 
   

نامه - بسوز... این همه آتش سزای توست
 
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:0
 

ایدین :: 84/1/2::  4:33 صبح

چیزهایی که زبانی  برای مردم  گفته می شود  وقتی که مؤثر  واقع نشد  باید آن را نوشت ،  ممکن است  در صورت ثانی  اثر کند

 به این جهت می نویسم . تو  وقت داری که فکر کنی و آن وقت  یقین خواهی کرد چیزی  را که می نویسم  در موقع  نوشتن آن  فکر کرده ام

در کوهپایه ، جایی که قدم به قدمش  را با من  تماشا کرده ای ،  اواخر پاییز  کبک هایی  پیدا  می شوند که می خواهند  شکارچی  را گول  بزنند : سرشان  را  زیر  برف  می برند  دمشان  را به هوا . چون  خودشان  شکارچی  را نمی بینند  خیال می کنند  شکارچی  هم آن ها  را نمی بیند .

دیشب وقتی که  از اتاق  بیرون آمدم  و چشمم  به ماه  افتاد ،  افسرده شدم . گفتم  عالیه  بی شباهت  به این کبک هانیست و همین  حالت که عبارت  از خود  را  علنا مخفی  فرض کردن باشد  در روح انسانی وجود دارد .  وقتی  که کسی  را نمی شناسند  خیال می کنند  کسی  هم آن ها  را نشناخته است

ولی  نبض  تو در دست من است . تو بی جهت  به من  می گویی  بوالهوس . کدام بوالهوس  عطر  صبح  و اتوی  پیراهنش  را فراموش کرده است . صبح  از در خانه  بیرون نمی روند مگر با بزک کامل . این  اشخاص  تمام پولشان  را برای  ظاهرشان  خرج می کنند  و تمام باطنشان  را به یک پول می فروشند .  نه عقیده ی ثابت  دارند  نه استقامت

 شاید  تحریر  زیاد ،  اعمال شاقه ی  فکری ،  ناجور بودن با مردم ،  خدمت بدون مزد  به ملت ،  گمنامی  و فقر من  دلیل  بوالهوسی  من باشد

درست است  من یک وقت  جور دیگر بوده ام ، ولی  حالیه  خیلی لجوج هستم و زیاده  از حد بد بین

چیز هایی  را که  خیلی   قبل از این روزگارها نوشته ام  و برای تو خوانده ام برای این بوده است که وجود  محبوب  تو  را بیش تر  به خودم  نزدیک  کنم . تو مقصود مرا نمی دانی

 اگر چند سال  زودتر  به هم  می رسیدیم  به تو می گفتم  هر پرنده  کجا آشیان دارد ! حال از تو شکوه نمی کنم . از تصادف ! ... جهت این  است که در ابتدای   مواصلت  خیلی   لاابالی  و بی قید شده بودم .  پس تو این قدر  بی قید نباش . روی این  امواج   ،  زندگانی  به پل  کوتاه  و تنگی  شباهت دارد . کمی  بی قید  برای لغزیدن  و تسلیم شدن  به امواج   غضبناک  کافی است . این  امواچ ،  حوادث   است  . انسان  با  قابلیت و تدابیر  شخصی  ممکن است  آن ها  را پس  و پیش کند ، ولی  نمی توان  آن ها  را کوچک شمرد

به تو یک فکر خوب بدهم .  چون  نوشته می شود  شاید اثر کند :  سعی داشته باش  در قلب کسی  که با او  زندگی می کنی  یادگارهایی  بگذاری   که  در ایام پیری ، موقعی  که خواهی نخواهی  شکسته  و ناتوان می شوی  ، آن یادگارها مانع  از این باشند   که آن  آدم  از تو  دور بشود

ظاهر آرایی  برای خود مقامی دارد ولی  همین که از بین رفت  به آن  حباب های خالی شباهت خواهد  داشت که از سقوط قطرات باران  روی آب تولید شده  و انعکاسات  رنگارنگی  درسطح آن  تصور یافته  باشد . چون  باطن ندارند ،  بر می خیزند . روی کار آمده ، دورانی دارند  پس  از آن مثل خیال های گریزان ، مثل درآمدهای  اول تو ، زود از بین می روند

عالیه ی عزیزم ! محبت های  ظاهری فناپذیر هستند ، ولی همین که باطن  و حقیقتی داشت  برای همیشه  حکم فرمای  قلب  انسان  واقع  می شوند . برای  این که  در موقع  زوال  صورت باطن، نایب مناب صورت خواهد شد

اگر در من فکر و احساسات خوب سراغ داری  عالیه !  به توقعات  من اهمیت بده

من از تو یک چیز می خواهم : «  با من یک جور باشی »  در اتاق  تنها . سرت  را به دو دست گرفته فکر کن


موضوعات یادداشت

::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

33736

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
نامه - بسوز... این همه آتش سزای توست
::لوگوی دوستان::































::لینک دوستان::
آتش عشق
موازی
عاشق
سرزمین کتاب
خورشید خانم
قاصدک
پایگاه ادبی خزه
گلناز
سخن
واژه
کلاغ
دوات
ادبکده
دانلود موسیقی
شاعرانه ی دختر خاکی
ایران کلیپ
کلیپ پارت
انجمن نمایش عروسکی داول
معلم
فال حافظ
ایران فال
::آوای آشنا::
::نوای سوختن::
::اشتراک::
 
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::
::طراح قالب::