ندمد گر سحر چه باید کرد ؟
با شب فتنه گر چه باید کرد؟
دل من چون کبوتر زخمی
می زند بال و پر چه باید کرد؟
در حضور بهار سبز امسال
باغ شد بی ثمر چه باید کرد؟
باده چشم آن خراباتی
کرده در من اثر چه باید کرد؟
سوختم ، سوختم ، خداوندا
با دل شعله ور چه باید کرد؟
گشته نزدیک لحظه بدرود
همسفر ، همسفر چه باید کرد؟
وقت چون و چرا گذشت ، گذشت
فرصت آمد به سر چه باید کرد؟
ترسم آخر خوان برافروزد
آتشم در جگر چه باید کرد؟
گشته نزدیک لحظه بدرود
بی تو ای همسفر چه باید کرد؟
باید از مرز تن گذشت ، بگو
قصه را مختصر ، چه باید کرد؟
مرغ جان مرا اگر صیاد
شکند بال و پر چه باید کرد؟
راه راهیست پرخطر اما
شد ، خطر کن ، خطر ، چه باید کرد؟